وینسنت ون گوگ که بود؟ 0 تا 100هنگامه امیری نژاد
مقاله جامع هنرهای تجسمی
جامع ترین مقاله شناخت هنرمندان جهان
وینسنت ون گوگ که بود؟
-
وینسنت ون گوگ در کجا به دنیا آمد؟
-
دوران مدرسه و کودکی وینسنت ون گوگ چگونه بود؟
اولین فعالیت های شغلی وینسنت ون گوگ در چه حیطه ای بود؟
-
آیا وینسنت ون گوگ از ابتدا نقاشی را به عنوان حرفه انتخاب کرد؟
زندگی هنری وینسنت ون گوگ از چه دوره ای آغاز شد؟
-
وینسنت ون گوگ از چه سنی شروع به فعالیت جدی در زمینه نقاشی کرد؟
وینسنت ون گوگ چه نامی برای خانه اش در آرل برگزید؟
وینسنت ون گوگ مدتی با کدام هنرمند همکاری کرد؟
-
آیا وینسنت ون گوگ و پل گوگن دو دوست و همکار صمیمی بودند؟
-
همکاری ونسان ونگوگ وینسنت ون گوگ و پل گوگن چطور صورت گرفت؟
-
آیا همکاری وینسنت ون گوگ و پل گوگن موفقیت آمیز بود؟
آیا وینسنت ون گوگ گوش خود را برید؟
-
دلیل بریده شدن گوش وینسنت ون گوگ چه بود؟
آیا وینسنت ون گوگ در آسایشگاه روانی بستری بود؟
-
وینسنت ون گوگ چه مدت در آسایشگاه روانی بستری بود؟
-
کدام آثار وینسنت ون گوگ در طول اقامت او در آسایشگاه روانی خلق شد؟
سالهای اخر عمر وینسنت ون گوگ چگونه گذشت؟
-
آیا وینسنت ون گوگ در سال های اخر عمر خود نقاشی می کرد؟
-
آیا سلامت روان وینسنت ون گوگ در سال های آخر عمرش بهبود یافت؟
سبک نقاشی وینسنت ون گوگ چه بود؟
آثار مشهور وینسنت ون گوگ کدام نقاشی ها هستند؟
وینسنت ون گوگ چگونه در گذشت؟
-
آیا مرگ وینسنت ون گوگ در اثر خودکشی بود؟
-
آیا وینسنت ون گوگ به قتل رسید؟
وینسنت ون گوگ بعد از مرگش چگونه به شهرت جهانی رسید؟
-
چه کسی وینسنت ون گوگ را به شهرت رساند؟
وینسنت ونگوگ که بود؟ 0 تا 100هنگامه امیری نژاد

Vincent willem van gogh وینسنت ویلم فان خوخ که در زبان فارسی به نام ونسان یا وینسنت ون گوگ شناخته می شود، یکی از بزرگترین نقاشان سبک پست امپرسیونیسم بود که در طول دوران زیستن به عنوان یک هنرمند آنگونه که باید شناخته نشد و پس از مرگ به ویژه به خاطر منتشر شدن مجموعه نامه نگاری هایش با برادر کوچکتر خود تئو؛ به عنوان یکی از مشهورترین نقاشان تاریخ هنر غرب مشهور شد.
او در طول دوران کوتاه حرفه ای 10 ساله خود، حدود 2100 اثر هنری از جمله حدود 860 نقاشی رنگ روغن خلق کرد که بیشتر آنها مربوط به دو سال آخر زندگی او هستند. این آثار شامل مناظر، طبیعت بی جان، پرتره و خودنگاره هستند که با رنگ های جسورانه و قلم گذاری های دراماتیک، برجسته و رسا خلق شده اند و به پایه های هنر مدرن کمک کردند. او که از نظر کاری و تجاری موفق نبود، با افسردگی و فقر شدید دست و پنجه نرم کرد و در نهایت به نقل از یک روایت رایج در سی و هفت سالگی با خودکشی به زندگی خود پایان داد.
-
وینسنت ون گوگ در کجا به دنیا آمد؟
وینسنت ون گوگ در 30 مارس 1853 در روستایی کوچک در منطقه برابانت شمالی در کشور هلند و به عنوان پسر ارشد خانواده ای از طبقه متوسط، درست یکسال بعد از مرده به دنیا آمدن اولین پسر خانواده که او نیز وینسنت نام داشت چشم به جهان گشود. پدر و پدربزرگ وینسنت کشیش و مادرش زنی مذهبی بود.همچنین عموهایش فروشنده آثار نقاشی بودند. او دو برادر و سه خواهر کوچکتر از خود داشت. برادرش تئو که چهار سال از ونسان کوچکتر بود؛ حامی و دوست او به شمار می رفت.
-
دوران مدرسه و کودکی وینسنت ون گوگ چگونه بود؟
وینسنت ون گوگ که از سنین کودکی تمایلاتی به نقاشی داشت، اما هنوز نبوغ هنری خاص او شکل نگرفته بود؛ در سن یازده سالگی و در حالی که به شدت از حضور در مدرسه شبانه روزی ناراضی بود موفق به اتمام دوران ابتدایی شد. در سن سیزده سالگی با وجود کسب نمرات خوب، مدرسه را به دلایل نامعلوم رها کرد(1868-1867). بعد ها در نامه ای به تئو این نیمه از سالهای زندگی خود را دورانی تیره و سرد توصیف می کند.

در سال 1869 وینسنت به واسطه عمویش به عنوان تاجر آثار هنری در موسسه گوپیل و شرکا در لاهه مشغول به کار شد و سپس بعد از گذراندن یک دوره آموزشی در این موسسه به لندن منتقل شد. این دوران کاری برای وینسنت ون گوگ دوران خوب و توام با موفقیت به شمار می رفت تا اینکه او درگیر عشقی شد که نتیجه آن شکستی عاطفی و طرد شدن از طرف معشوق بود.
تحت تأثیر این اتفاق به تدریج شرایط روحی وینسنت او را به سمت گوشه نشینی و همچنین مسائل مذهبی سوق داد . همین امر سبب شد تا خانواده تصمیم بگیرند محل کار وینسنت را به پاریس منتقل کنند. دوره ای که در آن ون گوگ بیشتر به مذهب گرایش پیدا کرد. طبق نامه هایی که او در این دوره به تئو نوشت سرشار از نقل قول های کتاب مقدس و شرح خدمات کلیسا و موعظه بود.
اما با وجود اشتیاق فراوانش به هنر چیزی که در شغلش وینسنت را آزرده می کرد؛ نحوه برخورد او با آثار هنری به عنوان کالای مصرفی بود، بعد از یکسال وینسنت ون گوگ شغل خود را از دست داد و بعد از اخراجش از موسسه به لندن بازگشت. در آنجا هم مشاغلی چون معلمی و کار در یک کتابخانه را تجربه کرد؛ اما هیچکدام از این ها رضایتی برای او در بر نداشتند.
با کمک عمویش مدتی در یک کتاب فروشی مشغول به کار شد. دیری نگذشت که با حمایت خانواده به سمت تحصیل در رشته الهیات رفت و مدتی با عمویش در آمستردام زندگی کرد، اما از آنجایی که او نظم و انسجام فکری لازم برای مطالعه را نداشت؛ بیشتر ترجیح می داد در حومه شهر پیاده روی کند و از خلوت خود لذت ببرد، باز هم حمایت های خانواده بی نتیجه ماند.
وینسنت که همچنان مشتاق خدمت به خدا بود آمستردام را به مقصد بلژیک ترک کرد تا به عنوان مبلغ مذهبی در یک روستای کوچک در میان کارگران یک معدن زغال سنگ خدمت کند. وینسنت مدتی در میان معدنچیان و خانواده هایشان زندگی کرد، او تدریس می کرد، به عیادت از بیماران می رفت و به مردم کمک های مادی و معنوی می کرد و در مشکلات آن ها سهیم بود. در نهایت پس از اخراج توسط مقامات کلیسا باز هم به خانه بازگشت و دیگر حرفه خود را در هنر به طور رسمی آغاز کرد.
وینسنت ون گوگ که بود؟ 0 تا 100هنگامه امیری نژاد
وینسنت ون گوگ از کودکی به نقاشی علاقه داشت ولی تا اواخر دهه دوم زندگیاش نقاشی نکرد. او که هنرمندی خودآموخته بود در دوران زندگی اش در حرفه های مختلف از واعظ گرفته تا دلال آثار هنری کار و تلاش کرد اما در نهایت خود را کاملاً وقف نقاشی کرد.
وینسنت ون گوگ بیشتر به عنوان یک نقاش شناخته شده است؛ بیشتر مردم او را با استعداد خارقالعادهاش در کاربست رنگ و توانایی او در خلق ترکیبهای فراموش نشدنی با رنگ روغنی که به صورت ضخیم روی بوم کار شده است مرتبط میدانند به طوری که شهرت آثار نقاشی او کار او را به عنوان یک طراح تحت الشعاع قرار داده است. با این حال می توان گفت ون گوگ آثار بسیار بیشتری را روی کاغذ خلق کرده است تا روی بوم.
در واقع، قبل از اینکه ون گوگ حتی قلم مو به دست بگیرد، مصمم بود که بر اصول اولیه کار با مداد، مداد رنگی یا خودکار روی کاغذ تسلط یابد. و ظهور او به عنوان یک طراح به همان اندازه جذاب و دراماتیک است که پیشرفت موازی او به عنوان یک نقاش رنگ روغن.


ون گوگ که عمدتاً خودآموخته بود، معتقد بود که طراحی “ریشه همه چیز” است. بنابراین، طراحی بخشی جدایی ناپذیر از پیشرفت او به عنوان یک نقاش بود. او در آغاز فعالیت هنری خود تقریباً به طور انحصاری بر طراحی تمرکز داشت. حتی زمانی که توجه او بیشتر به سمت نقاشی معطوف شد، از حدود سال 1884، طراحی به عنوان یک علاقه برای او باقی ماند. زمانی که در سال 1888 در آرل زندگی میکرد، نقاشیهای خارقالعادهای از مناظر با قلم نی خلق کرد، در حالی که بعداً در سنترمی و اوورز سور اواز، ریتم و رنگها را آزمایش کرد.

به طور جدی وینسنت ون گوگ فعالیت های هنری خود را از سال 1880، در سن 27 سالگی با اطمینان کامل از این که طراحی اولین قدمی است که یک هنرمند بزرگ باید در آن مهارت داشته باشد؛ قبل از کار با رنگ، تمرین کرد که چگونه تصاویر سیاه و سفید خلق کند. او کتابهای درسی نقاشی بسیاری را مطالعه کرد، اصول نحوه طراحی فیگور و مناظر را با دید درست درک کرد و از آثار استادان بزرگ کپی کرد.
او حتی به آکادمی سلطنتی هنرهای زیبا در بروکسل رفت و در آنجا تئوری هنر پایه را آموخت و پس از اتمام مدرسه، به خانه پدرش در حومه شهر بازگشت و مهارت خود را در نقاشی مناظر و تفسیر تجربه انسانی از طریق هنر تقویت کرد.
وینسنت ون گوگ در مدت اقامت خود در پاریس، با هنرمندان برجسته مدرن و همچنین چاپ ژاپنی آشنا شد و مهارت های نقاشی خود را ارتقا داد. به طوری که برخی از بزرگترین پرتره ها و مناظر شهری خود را خلق کرد و به این صورت حرفه اصلی او به عنوان یک هنرمند در پاریس شکل گرفت. نقاشی های او در ابتدا تحت تاثیر نقاشی های هلندی و رنگ های تیره بود؛ تا اینکه مدتی بعد تئو برادر جوانتر وینسنت باعث آشنایی او با نقاشان امپرسیونیسم شد. این اتفاق باعث سرعت بخشیدن به پیشرفت و ایجاد دگرگونی های در نقاشی وینسنت ون گوگ شد.
اولین آثار شناخته شده وینسنت ون گوگ شامل گروهی از نقاشی ها و طراحی هایی است که او در 27 و 28 سالگی در سال های 1881 و 1882 کشیده است.تحسین ون گوگ از ژان فرانسوا میله باعث شد اولین نقاشیهایش صحنههایی زمینی از طبیعت و دهقانان باشد.

در زمستان 1885-1884 او بیش از چهل مطالعه درباره دهقانان نقاشی کرد؛ یکی از این مطالعات نقاشی او تابلوی سیب زمینی خواران بود، تصویری مملو از رنگ های تیره مختص به ون گوگ.

اما همانطور که ذکر شد، در فرانسه او به طور فزایندهای تحت تأثیر چاپ ژاپنی و کارهای امپرسیونیستها قرار گرفت. ون گوگ تحت تاثیر کامیل پیسارو، از رنگ های روشن در پالت خود بهره گرفت و همچنین از رنگ های مکمل برای نمایش جلوه بیشتر رنگ ها استفاده کرد. مضامینی که او نقاشی می کرد نیز تغییر کرد و کارگران روستایی جای خود را به کافه ها و بلوارها، حومه شهر و طبیعت های بی جان و گل دادند.
او همچنین موضوعات تجاری بیشتری مانند پرتره را امتحان کرد. هنرمندان جوانتری مانند هانری دو تولوز لوترک و پل گوگن او را ترغیب کردند که از رنگ به صورت نمادین و برای طنین احساسی آن استفاده کند. همه این برداشت ها و آشنایی با افراد جدید برای ون گوگ الهام بخش مسیری روشن بود، رنگ های تیره پالت ون گوگ به سرعت تبدیل به رنگ های روشن تر شد. مانند نقاشی تپه مونمارتر با معدن سنگ.

در همین حال، او منبع جدیدی از الهام را در نقوش چوب ژاپنی کشف کرد که در پاریس به فروش می رسید. وینسنت و تئو شروع به جمع آوری آنها کردند. تأثیر خطوط برجسته، برش و تضاد رنگ در این چاپها بلافاصله در آثار او آشکار شد.


وینسنت ون گوگ که بود؟ 0 تا 100هنگامه امیری نژاد
ون گوگ کاملاً تحت تاثیر محیط هنری پاریس بود؛ اما با گذشت زمان زندگی در این شهر برای او خسته کننده به نظر رسید. از همین رو در اوایل سال 1888 به آرل نقل مکان کرد و در خانه ای که آن را خانه زرد نامید دوره جدید از زندگی اش را آغاز کرد.

وینسنت امیدوار بود که آب و هوای گرم به او آرامش دهد و رنگ های درخشان و نور قوی جنوب الهام بخش هنر او باشد. او همچنین این فکر را در سر داشت که بتواند نقاشان همفکر خود را به آرل جذب کند تا بتوانند باهم کار و زندگی کنند. دوران اقامت وینسنت در جنوب فرانسه دوره پرتلاطمی در زندگی او بود. در این زمان اولین نشانه های دوره های افسردگی او ظاهر شد، اما با تمام فراز و نشیب هایش خلق برخی از بهترین آثارش را برای او به همراه داشت.


ون گوگ و گوگن برای اولین بار در اواخر سال 1887 در حالی در پاریس یکدیگر را ملاقات کردند که هردو به دنبال راهی برای گسترش یا به زبانی دیگر حرکتی فراتر از امپرسیونیسم بودند. در نوامبر و دسامبر همان سال، وینسنت نمایشگاهی را در رستورانی که اغلب در آن غذا می خورد ترتیب داد. در این نمایشگاه تقریباً 100 نقاشی وینسنت به همراه آثاری از تولوز لوترک، آنکوتین، برنارد و کونینگ به نمایش گذاشته شد. در واقع بازدید گوگن از نمایشگاه اولین آشنایی او با آثار وینسنت ون گوگ بود.

-
آیا وینسنت ون گوگ و پل گوگن دو دوست و همکار صمیمی بودند؟
نقطه مشترک فکری این دو هنرمند این باور بود که هنر مترقی باید در جایی دور از زندگی و روابط مدرن شهری خلق شود. اعتقادی که در پاییز 1888 ونسان ونگوگ را به شهر آرل در جنوب فرانسه کشاند. خانه زرد محل زندگی و در واقع استودیوی ون گوگ در آرل پذیرای دو نقاش با مسیرهای هنری متفاوت بود. پل گوگن هنرمندی بود که پس از ماه ها دعوت مسرانه از سوی ون گوگ را برای زندگی و کار در خانه زرد پذیرفت؛ البته با حمایت مالی تئو برادر وینسنت در ازای نقل مکان به آرل.
دوستی و همکاری وینسنت ون گوگ و پل گوگن یکی از چالش برانگیز ترین روابط در تاریخ هنر مدرن به شمار می رود. تعاملی پویا بین دو نقاشِ عمدتاً خود آموخته با تفاوتهای مهم فکری و فرهنگی. ون گوگ متواضع نیازمند و فرمانبردار بود؛ در مقابل گوگن فردی با اراده قوی و با اعتماد به نفس و البته خود شیفته بود. نقاشیهای او با رنگهای روشن بسیار قدرتمند هستند و اجرای آن نقاشیها به اندازهای جلوتر از زمانش بود که او را به یک رهبر در میان هنرمندان تبدیل کرد.
با وجود شباهت های زیاد هنری بین این دو نقاش که منجر به خلق آثار بسیاری شد؛ شخصیتهای کاملاً متفاوت آن ها دوستیشان را بسیار حساس و شکننده می کرد.
در حالی که ون گوگ عاشق نقاشی از بیرون از استودیو و فضای باز و ثبت نور بود و هنرمندان منظره سازی چون ژان فرانسوا میله را الگوی خود قرار می داد، گوگن نقاشی ذهنی و داخل استودیو و خطوط مستقیم ژان دومنینک انگر را ترجیح می داد. سرسختی متقابل و عدم تمایل به سازش از سوی هر دو نقاشی در برابر اختلافات نظر اینچنینی رسیدن به یک وجه اشتراک که نیاز همکای هنری بین دو نقاش بود را دشوار می کرد و روز به روز باعث ایجاد بحث هایی بین هر دو هنرمند شد.



ون گوگ و گوگن به سختی با هم کار کردند و همکاری آنها منجر به ایجاد چند نقاشی استثنایی شد. با این حال، در همان زمان، این دو مرد دیدگاه های بسیار متفاوتی هم در مورد هنر داشتند، که منجر به بحث های مکرر و داغ بین آن دو شد. گوگن قصد داشت تا بهار در آرل بماند، اما رابطه او با ون گوگ بیش از پیش پر فراز و نشیب شد. وینسنت ون گوگ که از بیماری روانی رنج میبرد، در دسامبر ۱۸۸۸ گوش چپ خود را با تیغ سلمانی برید.
-
دلیل بریده شدن گوش وینسنت ون گوگ چه بود؟
همانطور که دو تابلوی سلف پرتره از ون گوگ او را با بانداژ گوش نشان می دهد؛ درباره اصل ماجرا تردیدی وجود ندارد، اما بر اساس برخی روایات نقاش هلندی پس از یک مشاجره با گوگن در سال 1888 در اثر شنیدن اینکه گوگن قصد دارد او را ترک کند؛ بسیار آشفته و عصبی شد و گوش خود را با تیغ برید. او بلافاصله با وجود خونریزی شدید به یک فاحشه خانه رفت و گوش خود را به یک زن به نام راشل تقدیم کرد.
بعد از این مشاجره گوگن پس از تنها دو ماه اقامت در خانه زرد، عازم پاریس شد. صبح روز بعد، پس از اینکه وینسنت گوش خود را برید، در بیمارستان آرل بستری شد. تئو به محض شنیدن این خبر با عجله با قطار خود را به بیمارستان رساند. ون گوگ در ژانویه 1889 از بیمارستان مرخص شد .
لازم به ذکر است که در خصوص این اتفاق نظریه ای دیگر هم مطرح است که در طی آن دو مورخ هنر آلمانی، که 10 سال را صرف بررسی تحقیقات بر روی، اظهارات شاهدان و نامههای این دو هنرمند کردهاند، استدلال میکنند: گوگن، یک شمشیرباز بوده است و به احتمال زیاد هنگام دعوا با شمشیر گوش ون گوگ را بریده است و در نهایت این دو هنرمند برای پنهان کردن حقیقت به توافق رسیدند.

رویای استودیوی مشترک ون گوگ بسیار کوتاه بود، او چیز زیادی از اتفاقی که در اثر آن گوشش را از دست داده بود به خاطر نمی آورد. تنها و افسرده بود و در حالی که مردم او را خطرناک می شمردند، تصمیم گرفت خود را به آسایشگاه سن پل دو مازول در سنت رمی دو پروونس معرفی کند تا در آنجا بستری شود. این بیمارستان روانپزشکی در قرن نوزدهم در صومعه آگوستین باستانی در میان مزارع گندم، تاکستانها و باغهای زیتون تأسیس شد.
-
وینسنت ون گوگ چه مدت در آسایشگاه روانی بستری بود؟
وینسنت ون گوگ یک سال را در آنجا گذراند. آسایشگاه سنت رمی در حومه ای زیبا با درختان زیتون، بادام و سرو قرار داشت و توسط مزرعه گندم مورد علاقه ون گوگ احاطه شده بود. کوههای آلپیل در دوردست خودنمایی میکردند، و چندین مایل دورتر، شهر کوچک سنت رمی بود که جامعه کشاورزی را تقویت کرد. در ابتدا، ون گوگ اجازه داشت در محوطه آسایشگاه نقاشی کند و صحنه هایی از باغ ها ، مزرعه گندم زار و پرتره هایی از افراد که می توانست از پنجره اتاق خود ببیند نقاشی کرد؛ اما بعداً به او اجازه داده شد که در خارج از بیمارستان نیز کار کند.

-
کدام آثار وینسنت ون گوگ در طول اقامت او در آسایشگاه روانی خلق شد؟
با وجود سلامت روانی ناپایدار، این دوره برای ون گوگ بسیار پربار بود، او توانست حدود 150 نقاشی در یک سال خلق کند مجموعه ای از نقاشی های متنوع به لحاظ سبکی که در همه آنها بیمارستان و محوطه اطراف آن را به تصویر کشید.





ون گوگ در سال 1889 اثر درخشان خود را با نام زنبق، در باغ سنت رمی در طول اقامتش در انجا خلق کرد. به نظر می رسد این نقاشی به دلیل نماهای نزدیک، نواحی بزرگ از رنگ های روشن و زنبق هایی که از مرزهای قاب سرریز شده اند، تحت تأثیر چاپ های چوبی ukiyo-e ژاپنی خلق شده باشد. او این نقاشی را یک مطالعه در نظر گرفت، احتمالاً به همین دلیل است که هیچ طراحی شناخته شده ای برای آن وجود ندارد، اما به لطف تئو این اثر در نمایشگاه سالانه Societe des Artistes Independant به نمایش گذاشته شد.

یک زنبق تکی موضوع نقاشی دوم است که به طرز هوشمندانه ای در مرکز قرار گرفته است. مانند پرتوهای خورشید، ضربه های قلم مو از گیاه بیرون می زند. نقاشی زنبق، با یک شکوفه کامل، ممکن است قبل از نقاشی زنبق که پر از شکوفه بود، خلق شده باشد.

تئو در آوریل 1889 با یوهانا (جو) بونگر در آمستردام ازدواج کرد. در ژانویه 1890، وینسنت اعلامیه تولد برادرزاده اش را از طریق پست در سن رمی دریافت کرد. تئو و جو نام پسرشان را به نام او گذاشته بودند: وینسنت ویلم ون گوگ. از همین رو وینسنت یک نقاشی ویژه از بیمارستان برای آنها فرستاد: شکوفه بادام.


وینسنت در ماه مه 1890 بیمارستان روانی در سن رمی را ترک کرد و به سمت شمال فرانسه و مهمانخانه ای در Auvers-sur-Oise رفت، جایی که چندین هنرمند قبلاً در آنجا اقامت داشتند. محل اقامت جدید او چندین ویژگی برای وینسنت داشت، آنجا به اندازه کافی به پاریس نزدیک بود و وینسنت می توانست به راحتی با برادرش دیدار کند و البته حضور پزشک دلسوزی که او را برای بیماری اش معالجه می کرد به نام دکتر پل فردیناند گشه. او در آنجا آرامشی را که نیاز داشت پیدا کرد.
-
آیا وینسنت ون گوگ در سال های اخر عمر خود نقاشی می کرد؟
از همین رو ون گوگ در دو ماه پایانی زندگی وارد یکی از پربارترین و خلاق ترین دوره های خود شد به طوری که هر روز یک نقاشی را تکمیل می کرد.او به سرعت با دکتر گشه که خود یک نقاش آماتور بود دوست شد. وینسنت در این دوره و به پیشنهاد دکتر گشه کاملاً خود را وقف نقاشی کرد تا حدی که به نظر می رسید سلامت او نیز رو به بهبود است. البته نخستین برداشت ون گوگ از گشه که چهرهاش را نیز کشیدهاست این بود که دکتر از خود او بیمارتر است.
آخرین کارهای او نه تنها به دلیل رنگ های پر قدرت و قلم گذاری های ضخیم، بلکه به دلیل آزمایش های این هنرمند با تکنیک های جدید ترکیبی فوق العاده هستند. قبل از Auvers ، ترکیببندیهای منظره ون گوگ طبق اندازه استاندارد بوم ارائهشده توسط دلالهای هنری پاریسی بود. اما برای آثار متأخر، او دو بوم را به هم متصل کرد تا یک تابلو با ابعاد 50 در 100 سانتیمتر ایجاد کند. این ابعاد جدید ترکیب بندی او را به روش های جدید و قدرتمند سوق داد.
ون گوگ همچنین تأثیرات مختلف رنگ، بافت و جهت ضربههای قلممو را آزمایش کرد تا بتواند چشم بیننده را در سراسر بوم به روشهای چشمگیر حرکت دهد. او در Wheatfield with Crows (ژوئیه 1890) که در چند هفته آخر عمرش خلق شد، تنشی میان توهم عمق فضایی و سطح بوم ایجاد می کند. او در نامهای به تاریخ 10 ژوئیه 1890 به برادرش تئو، به شخصیت عاطفی قوی این اثر و کارهای مشابهی که اخیراً ساخته بود اشاره کرد و خاطرنشان کرد:
“آنها گندمزارهای وسیع و منبسط شده را زیر آسمان خشمگین به تصویر می کشند و من عمداً سعی کردم غم و اندوه و تنهایی شدید را در آنها بیان کنم.”

ون گوگ یک نقاش روشمند و جدی بود. این جمله ممکن است شما را متعجب کند زیرا این روایت در مورد شخصیت او رایج است که او هنرمندی با حالات روحی نامتعادل بوده است که بدون فکر و تنها از روی احساس قلم گذاری می کند. اما نباید فراموش کرد با تمام این احوالات، ون گوگ مواد و ابزارهای نقاشی را به خوبی می شناخت و می دانست چگونه از آنها در نقاشی استفاده کند و ترکیب بندی های متفکرانه ای را خلق کند.
وینسنت ون گوگ در طول 10 سال فعالیت هنری خود یک سبک شخصی زنده خلق کرد که به دلیل رنگ های چشمگیر، رنگ های ضخیم بر روی قلم مویش، القای حس حرکت، ضربات قلم موی جسورانه و دراماتیک و غلیظش که بیانگر احساسات بود معروف است. او لایه ضخیمی از رنگ را روی بوم میگذارد، به این ترتیب ضربههای قلم مو بیشتر به چشم میآید و بافت خاصی به نقاشی افزوده می شود ، این تکنیک Impasto نام دارد.


ون گوگ که عمدتاً خودآموخته بود، کار خود را با کپی کردن، چاپ و خواندن کتابهای راهنمای طراحی قرن نوزدهم آغاز کرد. تکنیک او از این ایده نشأت میگرفت که برای اینکه نقاش بزرگی شوید، ابتدا باید در طراحی مهارت داشته باشید. ون گوگ احساس می کرد که لازم است قبل از کار با رنگ های دیگر ، بر سیاه و سفید تسلط پیدا کند، بنابراین او بر یادگیری اصول طراحی فیگور و به تصویر کشیدن مناظر با پرسپکتیو صحیح تمرکز کرد.
ون گوگ در مجموع بیش از 1000 طراحی را تکمیل کرد و طراحی را به عنوان یک کار اساسی در نظر گرفت که او را قادر به رشد هنری و مطالعه فرم و حرکت می کرد. او زمانی که از تکنیک طراحی خود رضایت پیدا کرد، شروع به اضافه کردن رنگها کرد و پالت پر از رنگ او به یکی از قابل تشخیصترین ویژگیهای کارهای بعدیاش تبدیل شد.
بسیاری از مردم نامه های ون گوگ را شکل دیگری از آثار هنری می دانند زیرا شامل طرح هایی از آثاری است که او در آن زمان روی آنها تمرکز می کرد یا به تازگی تمام شده بود. این طرح ها گواهی بر رشد ون گوگ است و پیشرفت شاهکارهای او را نشان می دهد.


پالت ون گوگ در طول دوران کاری اش تغییر کرد. او در اوایل کار خود از رنگ های تیره و زمینی مانند زیتونی و سیه نا استفاده می کرد و ترجیح می داد پرتره های دهقانان، معدنچیان زغال سنگ و کارگران اردوگاه های معدن را نقاشی کند. از این رو او به یک پالت رنگی تیره نیاز داشت تا فقر و نا امیدی را بهتر نمایش دهد. نقاشی سیب زمینی خواران، خانواده ای فقیر از کارگران در حال خوردن یک شام تنگ دستانه در زیر نور ضعیف لامپ، نمایشی دقیق و درست از پالت رنگی او در این دوران است.
در سال 1886، ون گوگ به پاریس نقل مکان کرد و در آنجا با آثار امپرسیونیست ها و نئو امپرسیونیست ها و ساخته های پونتیلیستی ژرژ سورات آشنا شد. او با الهام از تطابق هماهنگ رنگها، قلمهای کوتاهتر و استفاده آزادانه از رنگ این هنرمندان، پالت خود را روشن کرد و قلم گذاری های خود را نرم تر کرد و بر کاربرد فیزیکی رنگ روی بوم تأکید کرد.
سبکی که او در پاریس توسعه داد و تا پایان زندگی خود ادامه داد، به عنوان پست امپرسیونیسم شناخته شد، اصطلاحی که شامل آثار ساخته شده توسط هنرمندانی است که به دلیل علاقه آنها به بیان پاسخ های عاطفی و روانی خود به جهان از طریق رنگ های تند و غالباً گویا، متحد شده اند.

ون گوگ در پاریس با چاپ های ژاپنی آشنا شد که عمیقاً بر تکنیک او تأثیر گذاشت. او اجسام را با خطوط تیره ترسیم کرد و آنها را با یک رنگ ثابت پر کرد. انتخاب رنگ به روحیه او بستگی داشت و گاهی اوقات او پالت خود را محدود یک رنگ می کرد، به عنوان مثال، اثر Sunflowers، مجموعه ایست که تقریباً به طور کامل با رنگ های زرد خلق شد.



مجموعه نقاشی های گل رز وحشی و زنبق و جزئیات آنها، نشان دهنده تکنیک کانتورینگ، وام گرفته شده توسط ون گوگ از چاپ ژاپنی است.




نقاشی های وینسنت ون گوگ در سراسر جهان شناخته شده است. تکنیک منحصر به فرد پست امپرسیونیستی او، با ضربات قلم موی منحصر به فرد و رنگ های چشمگیر، به وضوح قابل تشخیص است. البته در زمان حیات، آثار این هنرمند چندان مورد استقبال قرار نگرفت و او تعداد بسیار کمی از نقاشی های خود را فروخت اما پس از مرگش مورد تجلیل قرار گرفت و اکنون یکی از مشهورترین نقاشانی است که تاکنون زندگی کرده است.

“سیب زمینی خواران” تابلویی از وینسنت ون گوگ است که گروهی از کشاورزان فقیر را به تصویر می کشد که دور یک میز جمع شده اند و در حال خوردن یک غذای ساده سیب زمینی هستند. این نقاشی به خاطر رنگهای تیره و حال و هوای غمانگیزش منعکسکننده شرایط سخت زندگی طبقه کارگر روستایی در آن دوران است. ون گوگ با این اثر نه تنها می خواست خود را به عنوان یک نقاش زندگی دهقانی اثبات کند، بلکه توانایی های هنری خود را برای آزمایش نور و سایه ها به چالش کشید و با استفاده از نور و تکنیک chiaroscuro برجسته سازی را آزمایش کرد.
او همچنین از یک پالت رنگی خاموش استفاده کرد تا اتاق کم نور و چهره های ناهموار و هوازده کشاورزان را به تصویر بکشد.این اثر منعکس کننده چالش های اجتماعی و اقتصادی پیش روی جوامع روستایی در اروپا در اواخر قرن نوزدهم است. ون گوگ عمیقاً نگران وضعیت بد فقرا بود و نقاشی او به عنوان یک تفسیر اجتماعی قدرتمند در مورد واقعیت های خشن فقر و نابرابری عمل می کند. امروزه این نقاشی توسط دنیای هنر به عنوان یکی از برجسته ترین شاهکارهای ون گوگ شناخته می شود.

“شب پرستاره” بدون شک یکی از مشهورترین نقاشی های ون گوگ است و به تصویری نمادین در تاریخ هنر تبدیل شده است. این اثر سبک منحصر به فرد ون گوگ را با رنگهای پر جنب و جوش و ضربههای قلم موی چرخان به نمایش میگذارد که حس حرکت و انرژی را در آسمان شب به تصویر میکشد. این نقاشی به دلیل عمق احساسی و زیبایی اش به طور گسترده ای شناخته شده است و همچنان بینندگان را در سراسر جهان الهام بخش و مجذوب خود می کند.
ون گوگ این تابلوی نمادین را زمانی که در آسایشگاه روانی در سن رمی بود پس از یک فروپاشی روانی بزرگ خلق کرد.
اگرچه شرایط در آن محیط بد بود، اما آزادی های ون گوگ بهتر از سایر بیماران بود. ون گوگ میتوانست در باغهای آسایشگاه راه برود و حتی یک اتاق اضافی برای استفاده به عنوان آتلیه نقاشی داشت. صحنه این نقاشی مناظری از سن رمی دو پروونس را به تصویر می کشد که ون گوگ از پنجره اتاق خواب خود می دید. به نظر می رسد چرخش رنگ ها در آسمان منعکس کننده تلاطم عاطفی اوست و استفاده از رنگ های تیره تر روحیه افسرده او را بیان می کند.

از معروف ترین آثار ون گوگ می توان به “اتاق خواب در آرل” که اتاق خواب وینسنت را در آرل فرانسه به تصویر می کشد اشاره کرد. در این نقاشی ون گوگ از رنگهای تند، پر جنب و جوش و ضربههای قلم موی سنگین برای انتقال حس عمق و بافت استفاده کرده است. رنگ لایه ای ضخیم و جلوه ای سه بعدی ایجاد می کند و بیننده را به ورود به اتاق و تجربه گرمای دنج آن دعوت می کند. ون گوگ عمداً تصمیم گرفت که قوانین پرسپکتیو را در این نقاشی اعمال نکند. او می خواست به این نقاشی ظاهری “مسطح” بدهد تا شبیه چاپ های ژاپنی شود.

“کافه تراس در شب” صحنهای پر جنب و جوش از مردمی را به تصویر میکشد که بیرون کافهای در آرل فرانسه جمع شدهاند. این نقاشی به دلیل استفاده جسورانه از رنگ و ضربه های قلم موی پویا که حس حرکت و انرژی را منتقل می کند مشهور است. رنگ زرد و نارنجی گرم ساختمان در تضاد با آبی و سبز سرد آسمان و خیابان های اطراف است و تضاد بصری پر جنب و جوشی ایجاد می کند.
فراتر از ارزش زیبایی شناختی، “کافه تراس در شب” بینشی از بافت اجتماعی و فرهنگی آن زمان نیز ارائه می دهد. این نقاشی نشان دهنده محبوبیت روزافزون کافه های روباز در اروپای قرن نوزدهم و همچنین شیفتگی خود ون گوگ به مردم و مکان های اطرافش است. کافه تراس در شب یکی از اولین نقاشی هایی است که ون گوگ هنگام آمدن به آرل کشید.

نقاشی ” کافه شب” فضای داخلی کافهای در آرل فرانسه را با رنگهای روشن و پر زرق و برق و پرسپکتیوهای تحریف شده به تصویر میکشد که فضایی آشفته و ناآرام را القا میکند. اهمیت کافه شب در به تصویر کشیدن فضای اجتماعی است که برای ون گوگ آشنا بود، جایی که مردم برای نوشیدن و معاشرت جمع می شدند. این نقاشی حال و هوای کافه را به تصویر می کشد و حس تنهایی و ناامیدی را از طریق پرسپکتیو تحریف شده و دور از تنش منتقل می کند.
او از تکنیکی به نام ایمپاستو استفاده کرد که در آن رنگ در لایههای ضخیم و بافتی اعمال میشود و کیفیتی لمسی در نقاشی ایجاد میکند. مضامین تنهایی، ناامیدی و انزوا نیز در کافه شب مشهود است. استفاده ون گوگ از رنگ های روشن، تضاد شدیدی را با حال و هوای غم انگیز نقاشی ایجاد می کند و بر حس سردرگمی و ناراحتی می افزاید. ون گوگ در آن زمان در آرل زندگی می کرد و آثارش تحت تأثیر مناظر پر جنب و جوش و رنگارنگ منطقه بود.

“گل های آفتابگردان” یکی دیگر از مشهورترین نقاشی های ون گوگ است که به دلیل ترکیب بندی ساده و در عین حال قدرتمندش مشهور است. ون گوگ در طول اقامت خود در آرل، جنوب فرانسه، در سالهای 1888-1889، هفت نقاشی از گلهای آفتابگردان را خلق کرد که تنها از سایههای زرد و رنگ سبز استفاده کرد. این سری از نقاشی ها گل های آفتابگردان زرد پر جنب و جوش را در مراحل مختلف رشد به تصویر می کشند.
آنها در یک دوره رشد شخصی و هنری بزرگ برای ون گوگ خلق شدند و به طور گسترده در میان بهترین آثار او به حساب می آیند. استفاده ون گوگ از قلم گذاری غلیظ و پررنگ، حس بافت و حرکت را در نقاشی ایجاد می کند و زیبایی طبیعی گل آفتابگردان را به تصویر می کشد. این تابلو به نمادی ماندگار از شادی، خوش بینی و زیبایی طبیعت تبدیل شده است.

“سلف پرتره با گوش بانداژ شده” از وینسنت ون گوگ اثری چشمگیر و قدرتمند است که این هنرمند را با بانداژی که دور سرش پیچیده و گوش مثله شده اش را پوشانده است نشان می دهد. استفاده جسورانه از رنگ و ضربات قلم مو ضخیم و سنگین در نقاشی نیز بازتاب سبک پست امپرسیونیستی ون گوگ است که بیان احساسی را بر رئالیسم یا ناتورالیسم ترجیح می داد.
استفاده از رنگهای مکمل در پسزمینه، با رنگهای آبی و نارنجی متضاد با یکدیگر، جلوهای بصری پویا ایجاد میکند که بیننده را به خود جذب میکند.”سلف پرتره با گوش بانداژ شده” پس از خودزنی ون گوگ که در طی یک فروپاشی روانی مرتکب شد، نقاشی شد. بنابراین، این نقاشی به عنوان یادآوری تلخ از مبارزات تراژیک هنرمند است.

“زنبق ها” یکی از نقاشی های معروف وینسنت ون گوگ است و یکی از بهترین آثار او محسوب می شود. این نقاشی زمانی نقاشی شد که ون گوگ در سال 1889، درست یک سال قبل از مرگش، در آسایشگاه روانی در سن رمی دو پروونس فرانسه اقامت داشت. زنبق مجموعه ای از نقاشی های زنبق ون گوگ است که در طول اقامت او در پناهگاه در پروونس انجام شده است.
این گل ها در باغ آسایشگاه بودند، به همین دلیل در بسیاری از نقاشی های او که در آن مرحله از زندگی او خلق شده است، دیده می شوند. این مجموعه متأثر از چاپ های ژاپنی ukiyo-e است که گل ها را به عنوان تمرکز اصلی در نظر گرفته اند و از فرم ها و رنگ های جالب برای به تصویر کشیدن ماهیت نرم و سبک آنها استفاده می کنند.
این نقاشی رنگ روغن دسته گلی از زنبق را در سایه های مختلف آبی و بنفش در پس زمینه زرد نشان می دهد. ون گوگ برای ایجاد حس حرکت و بافت در گل ها از قلم مو های ضخیم و جسورانه استفاده کرده و حسی سه بعدی به نقاشی می دهد. استفاده از رنگ های مکمل مانند آبی و نارنجی و قرار گرفتن زنبق ها در پس زمینه زرد روشن، ترکیبی پر جنب و جوش و پرانرژی ایجاد می کند. او نقاشی زنبق خود را برای برادرش تئو فرستاد و او هم به سرعت آنها را به همراه نقاشی دیگری از ون گوگ به نام شب پرستاره بر فراز رون به نمایشگاه سالانه انجمن هنرمندان مستقل در سپتامبر 1889 فرستاد.

“شکوفه بادام“که در سال 1890 خلق شده است، شاخه ای از شکوفه های بادام را در برابر آسمان آبی روشن به تصویر می کشد. این نقاشی برای ون گوگ اهمیت ویژه ای داشت، زیرا آن را برای جشن تولد برادرزاده اش کشید. تکنیک نقاشی گل ها و درختان در برابر آسمان آبی اغلب توسط هنرمند برای انتقال حس امید و خوش بینی استفاده می شد. استفاده از رنگ های آبی و سبز پر جنب و جوش در نقاشی، طراوت و خلوص شکوفه ها را بیشتر برجسته می کند.
نقاشی “شکوفه های بادام” ریشه در هنر ژاپنی دارد که ون گوگ عمیقاً آن را تحسین می کرد. اعتقاد بر این است که این نقاشی تحت تأثیر چاپ های چوبی ژاپنی قرار گرفته است که تصاویر مشابهی از گل ها و درختان را در مقابل آسمان آبی نشان می دهد. امروزه “شکوفههای بادام” یکی از نمادینترین و محبوبترین آثار وینسنت ون گوگ است و بهعنوان شاهکار هنر پست امپرسیونیسم بهشمار میرود.

هنگامی که ون گوگ آسایشگاه روانی را در سن رمی دو پروونس ترک کرد، برادرش، تئو، برنامه ریزی کرد تا وینسنت به Auvers-sur-Oise نقل مکان کند تا در نزدیکی دکتر پل گشه زندگی کند. کامیل پیسارو این پزشک را به تئو توصیه کرد و اظهار داشت که این پزشک علاقه خاصی به معالجه هنرمندان دارد. ون گوگ سه پرتره از دکتر گشه، یک قلم کاری (مه 1890) و دو نقاشی (ژوئن 1890) کشید که یک نسخه را به دکتر گشه هدیه داد. مشهورترین پرتره دکتر را در حالی که پشت میز نشسته و سرش را به دست راستش تکیه داده است نقاشی کرد.

“مزرعه گندم با کلاغ ها” که تنها چند هفته قبل از مرگ ون گوگ نقاشی شده است، مزرعه گندم وسیعی با ابرهای تیره و شوم که در پس زمینه خودنمایی می کنند و کلاغ هایی که بر فراز مزرعه پرواز می کنند را نشان می دهد.اهمیت این نقاشی در نحوه بیان حالت عاطفی ون گوگ در زمان مرگ او نهفته است. فضای تاریک و پیشگویانه نقاشی، همراه با حضور کلاغ ها که اغلب با مرگ و سوگواری همراه است، نشان می دهد که هنرمند با سلامت روان خود دست و پنجه نرم می کرد. مزرعه گندم با کلاغ ها یکی از آخرین نقاشی های این هنرمند بود.
بسیاری این نقاشی را پیشبینی خودکشی ون گوگ و نشاندهنده انزوایی میدانند که او در طول سالها احساس میکرد و البته که همه این نظرات حدس و گمان می باشند. با اذعان بر این واقعیت که این اثر در هفتههای منتهی به مرگ او نقاشی شده است، این نقاشی تحسینبرانگیزتر میشود.

وینسنت در اوایل ژوئیه 1890 از تئو و خانوادهاش در پاریس دیدن کرد. او در آنجا متوجه شد تئو دیگر توان پرداخت صورت حسابهای خود و وینسنت را ندارد و با توجه به اینکه جو و پسرشان به تئو به عنوان پدر و همسر در خانوادهشان نیاز داشتند، او زمان کمتری برای برادرش داشت. از طرفی تئو می خواست کسب و کار خود را راه اندازی کند که آن هم ناخواسته یک ریسک مالی را با خود به همراه داشت و این موضوع ونسان را بیش از پیش مضطرب کرد و او را نگران راهی Auvers کرد.
البته بلافاصله تئو و همسرش جو به وینسنت نامه نوشتند تا او را از لحاظ تأمین مالی مطمئن کنند؛ اما بلاتکلیفی مالی و ترس از اینکه حملات عصبی او ممکن است بازگردد، آسیب زیادی بر سلامت ون گوگ وارد کرد.
“از آن زمان به وضوح می دانستم که چه می خواهم، سه بوم بزرگ دیگر نقاشی کرده ام. آنها گستره وسیعی از مزارع گندم در زیر آسمان متلاطم هستند، و من سعی کردم غم و اندوه و تنهایی شدید را بیان کنم. امیدوارم این را به زودی ببینید. امیدوارم هر چه زودتر آنها را در پاریس برای شما بیاورم، زیرا تقریباً باور دارم که این بوم ها آنچه را که نمی توانم با کلمات بگویم،و آنچه را که می دانم به شما می گویند.”
وینسنت تا تئو، Auvers-sur-Oise، در حدود 10 ژوئیه 1890
-
آیا مرگ وینسنت ون گوگ در اثر خودکشی بود؟
سرانجام در 27 ژوئیه 1890، وینسنت در مزرعه ای در نزدیکی Auvers با یک هفت تیر به سینه خود شلیک کرد. او دو روز بعد در حالی که برادرش تئو بر بالینش بود درگذشت. نامه های وینسنت نشان می دهد که سلامت روانی او از اوایل ماه جولای رو به وخامت بوده است. احساس شکست و ترس از اینکه زندگی او هرگز بهتر نخواهد شد باعث تشدید بیماری اش شده بود؛ چنانکه در نامه ای به تئو نوشت: ” زندگی من از ریشه مورد حمله قرار گرفته است، قدم های من نیز در حال تزلزل است”.
احساس تنهایی، احساس عدم اطمینان در مورد آینده اش و این تصور که او چیزی جز باری برای برادرش تئو نیست؛ در خودکشی او بی تأثیر نبوده است. مرگ وینسنت ون گوگ برای چندین دهه موضوع فرضیه ها و بحث های زیادی در میان مورخان هنر بوده است. علت رسمی مرگ ون گوگ را زخمی شدن با گلوله ذکر کردند و بسیاری معتقدند که ون گوگ خودکشی کرده است، در حالی که برخی فکر می کنند که این یک تصادف بوده است. با این حال، چندین تناقض در داستان وجود داشت که سؤالاتی را در مورد ماهیت واقعی مرگ او ایجاد کرد.
یکی از آنها این بود که ون گوگ به عنوان یک شکارچی باتجربه شناخته می شد و با اسلحه آشنا بود؛ بعلاوه وقتی ونسان پیدا شد نامه ای در جیبش بود که نشان می داد برای آینده برنامه هایی دارد.
-
آیا وینسنت ون گوگ به قتل رسید؟
علاوه بر این، چندین روایت از شاهدان عینی از زمان مرگ او نشان می دهد که ممکن است مرگ او خودکشی نبوده باشد.در یکی از گزارش ها آمده است؛ یک کشاورز محلی که به داشتن اسلحه معروف بود در روز تیراندازی در مزارع نزدیک Auvers دیده شده بود، اعتقاد بر این است که او ممکن است به دلیل درگیری قبلی از ون گوگ کینه داشته باشد و این نظریه با این واقعیت تأیید می شود که ون گوگ در گذشته تهدید به مرگ شده بود.

تئو برای همسرش جو نوشت: قبر ون گوگ نزدیک ورودی قبرستان Auvers بود، “در یک نقطه آفتابی در میان مزارع گندم”.
او که نیز از سفلیس رنج می برد و با مرگ برادرش ضعیف شده بود، شش ماه پس از برادرش درگذشت و در کنار وینسنت ون گوگ دفن شد.
در سالهای پس از مرگ تئو، آثار وینسنت ون گوگ به شهرت جهانی رسید و این شهرت تا حد زیادی به لطف جو همسر تئو بود. جو و تئو کمتر از دو سال باهم زندگی کردند که تئو در سال 1891 درگذشت و او را با میراثی از صدها نقاشی وینسنت و البته یک نوزاد که نیاز به حمایت و نگهداری داشت تنها گذاشت. آپارتمان آنها مملو از نقاشی های وینسنت بود که با سرعتی متعصبانه و گاهی یک اثر در یک روز خلق و برای برادرش ارسال می کرد به امید آنکه او بتواند برای آنها بازاری پیدا کند و اما تئو موفقیت چندانی در جذب خریداران نداشت و حال این آثار به عنوان منابعی ارزشمند در اختیار جو بودند.
علاوه بر نقاشی های وینسنت، او گنجینه ای عظیم از نامه هایی که برادران در طی سالیان با هم رد و بدل می کردند به ارث برده بود. تئو تمامی نامه ای ون گوگ را با دقت نگه داشته بود اما در مورد نامه ها ی او نمی توان این انتظار را از ون گوگ داشت. نامه های ون گوگ با جزئیات زندگی روزمره و مصیبت های هنرمند، بی خوابی، فقر، شک و تردید به خود، شرح نقاشی هایی که روی آنها کار می کرد، تکنیک هایی که او تست می کرد، آنچه که می خواند و توصیف نقاشی های هنرمندان دیگری که از آنها الهام گرفته بود؛ آمیخته بود.

-
چه کسی وینسنت ون گوگ را به شهرت رساند؟
از آنجایی که تئو همیشه به دنبال افزایش آگاهی عمومی از هنر وآثار برادرش بود، جو تصمیم گرفت این آرزوی همسرش را به یاد او برآورده کند. هر چند که او خودش در زمینه هنر هیچ آموزشی ندیده بود اما در طول ازدواج کوتاهش به واسطه شغل تئو در دنیای هنری پر جنب و جوش امپرسیونیست ها و پست امپرسیونیست ها حضور داشت. او تصمیم گرفت از پاریس به شهر Bussum هلند نقل مکان و در آنجا یک پانسیون افتتاح کند که از این طریق شروع به برقراری ارتباطات هنری کند.

Bussum خانه بسیاری از نویسندگان و هنرمندان بود که جو با آنها آشنا شد و آنها به او کمک کردند تا راه خود را در دنیای هنر پیدا کند. او سخت کار کرد تا مهارت های خود را در این زمینه تقویت کند، مطالعه آثار ون گوگ و نامه های او که خود کلید آثارش بود تا برقراری ارتباط با هنرمندان و نقاشان و منتقدین همه و همه جو را به عنوان نماینده ون گوگ آماده ساخت. سرانجام در سال 1905، او یک نمایشگاه بزرگ در موزه Stedelijk، نمایشگاه برتر هنر مدرن آمستردام ترتیب داد؛ این بزرگترین نمایشگاه وینسنت ون گوگ با 484 اثر بود.
